ما چون دو دریچه ، رو به روی هم
آگاه ز هر بگو مگوی هم
هر روز سلام و پرسش و خنده
هر روز قرار روز آینده
عمر آینه ی بهشت ، اما ... آه
بیش از شب و روز تیره و دی کوتاه
اکنون دل من شکسته و خسته ست
زیرا یکی از دریچه ها بسته ست
نه مهر فسون ، نه ماه جادو کرد
نفرین به سفر ، که هر چه کرد او کرد
"مهدی اخوان ثالث"
سلام!
لذت بردم از خوانش شعر اخوان!
مرسی ...
بیا به وبلاگم!؟
سلام
خواهش می کنم
حتما.
سلام دوست من.
بسیار زیبا.مرسی.
اشعار اخوان همیشه زیباست!
اگه دوست داشتی راجع به مطلب "من چه جوری به دنیا اومدم؟!..." نظر بده.مرسی.[گل]