بی قرار

تراوشات دل بی قرار من

بی قرار

تراوشات دل بی قرار من

من نمی خوام مثل شما باشم

دیگه صبرم تموم شده می خوام داد بکشم و به همه بگم  

من اون چیزی که شما فک می کنید نیستم 

یعنی نمی خوام که باشم 

من می خوام برا خودم زندگی کنم برام هم مهم نیست دیگران در موردم چی فک می کنن. 

دیگه به ته خط رسیدم من دوست دارم دنبال خواسته های خودم برم 

اما همیشه این خانواده ها برنامه جالب و از پیش تعیین شده ای واسه بچه هاشون دارن. 

چه جوری بگم من می خوام خودم باشم. 

انتظار زیادیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بوم نقاشی

قلم بر دست می گیرم رو به هوایی باز  

چشمانم را می بندم  

تا لبخندت را بر بوم نقاشی ام ماندگار سازم 

هر چقدر فک می کنم لبخندت را به خاطر نمی اورم  

تازه یادم می افتد که اصلا لبخندت را ندیده ام  

تا ان را نقاشی کنم دلم بیشتر می گیرد 

من حتی تو را کامل ندیده ام  

مگر می شود من دیوانه ای بیش نیستم  

حتی اگر خاطراتمان را بشمرم 

 خاطره ای از تو ندارم  هه..............  که انها را بشمرم  

واقعا من دیوانه ای بیش نیستم که تو را بدون بهانه اینگونه دوستت دارم 

چرا اینهمه دوستت دارم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

این سوال بی پاسخ مانده است      

چرا این عشق در وجودم ریشه دواند  

 

چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

و هزار سوال بی جواب  که ذهنم را بیشتر از همیشه اشفته تر کرده است. 

من- تو  

ایا اصلا سنخیتی هست بین من و تو 

چرا عشق عادت دارد همه را غافلگیر کند؟ 

چرا این ویروس قبل از امدنش اخطار نمی دهد؟  

چرا من وتو دوست داشتنهایمان شبیه هم هست.  

چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

رها می شوم در طوفانی که برپاست 

                                       تا نسیم خیالت مرا ببرد از این رویا

حماقت

واقعا که حماقت شاخ و دم نداره و همه ادم های عاشق کلا احمق  هایی بیش نیستن. 

البته عشاق از این جمله دلگیر نشن چون بیشتر با خودم هستم. 

دلم می خواد فقط به خودم بد و بیرا بگم البته شما هم افتخار میدید اگه چاشنیش 

رو اضافه کنید فک کنم اخر سر لذیذ بشه اونقدر که دیگه دور و برش نپلکم.  

 

 

                                                                                  رها