به نام دوست
در کنار تو بودن بزرگترین وقشنگ ترین معجزه خداست
برای من، برای منی که فقط تو را خواسته ام
برای من، برای منی که زیباترینها را برای تو خواسته ام
برای من، برای منی که برایت عاشقانه ها سرودم
برای من، برای منی که تو را با تمام وجود دوست داشتم
اما هرگز نفهمیدی
هرگز
دوست داشتن تو چقدر اسان بود
ولی چرا دل کندن از تو این همه سخت شده.
:رها:
زندگی زیباست اگر تو باشی
عشق زیباست اگر تو باشی
سختی ها شیرین است اگر تو باشی
لحظه ها شیرین است اگر تو باشی
طوفان و باد و باران زیباست اگر تو باشی
گل و سبزه و چمن زیباست اگر تو باشی
همه چیز و همه کس زیباست اگر فقط تو کنارم باشی
در کنار با تو بودن زیباست حتی اگر دنیا هم نباشد.
رها
به نام دوست
تو تنها راز زندگی منی
تو خود حتی برای خودت هم رازی
تو رازی ناگشوده ای که فقط من تو را یافته ام
تو حتی برای خودت هم ناشناخته ای
تو را فقط من می توانم معنا کنم
تو را فقط من می توانم جاودانه کنم
تو را فقط من می توانم دوست داشته باشم
حرفهای ناگفته ی تو را فقط من می توانم بشنوم
حس تو را می شناسم حتی بهتر از خودت
تفسیر نوشته هایت را می دانم حتی بهتر از خودت.
؛رها:
دوست داشتن را نمی شود دید
دوست داشتن را نمی شود شنید
دوست داشتن را نمی توان لمس کرد
دوست داشتن فراتر از حس پنجگانه ما می باشد
دوست داشتن زیباترین حسی است که خداوند افرید
دوست داشتن را می شود در لحظه لحظه های زندگی ثبت کرد
دوست داشتن را می توان در ثانیه های زندگی جاودانه ساخت
دوست داشتن را فقط با تو می توان حس کرد
باحسی فراتر از حس پنجگانه ای که فقط قادر به درک مادیات است.
رها
به نام دوست
سلام به دوستای گلم
دیروز یه اتفاق خیلی بدی تو دانشگاه افتاد
سر کلاس نشسته بودیم و یکی از بچه ها داشت کنفرانس می داد یکی از همکلاسی هامون
که تازه ازدواج کرده بود همراه همسرش با جعبه شیرینی وارد کلاس شد.
تا اینجا اتفاق ناخوشایندی نبود اما اون دختر که تازه ازدواج کرده بود با یکی از هم کلاسیمون
دوست بودن و همدیگه رو دوست داشتن
اخه جالب اینجاست که تا دیروز با این هم کلاسیمون کلی صمیمی بودن و کلی با هم رمانتیک
بازی درمی اوردن الان جلو همون پسره دست نامزدش رو گرفته با شیرینی اومده تو کلاس.
صحنه خیلی تلخی بود جالب تر از همه اینا این بود که با وقاحت تموم تو چشای پسره نگاه کرد و
براش شیرینی تعارف کرد پسر بیچاره همچنان که بغض گلوش رو گرفته بود و گوشه چشمش
اشک جمع شده بود با صدای لرزان واسه دختره ارزوی خوشبختی کرد و از کلاس رفت بیرون.
جوء کلاس خیلی سنگین شده بود طوری که هیچکس هیچی نمی تونست بگه
بدتر از همه اینا این بود که دختره به خاطر پولدار بودن همسرش عشق رو فروخته بود
واسه همچین ادمهایی متاسفم همچین ادمهای نمی دونن که عشق قیمت نداره.
همسر دختره وقتی این صحنه رو دید متوجه رابطه اونا شد و کلی عصبانی شد
دختره دست و پاش رو گم کرد و دوباره با وقاحت تموم
گفت:ما فقط با هم دوست بودیم و بینمون دوست داشتنی وجود نداشت.
چطور تونست اون همه دوست داشتن رو نادیده بگیره و همچین حرفی بزنه
اخ حالم بهم می خوره از اینجور ادمها................
رها